بنام خدا
عدل الهى و فاعلیت انسان
با یکی از دوستان صحبت میکردم حرف از وبلاگ و وبلاگهای مذهبی شد تا اینکه متوجّه شد که حقیر نیز وبلاگی تحت عنوان عدل الهی دارم(چشمتون روز بد نبینه چون تازه میخواستم از دستش خلاص بشم که بحث حول موضوع وبلاگ بنده تازه شروع شد ) بنده خدا می گفت : چطور خدا وند عادل هست در حالی که به انسان هیچ گونه اختیاری نداده و...(خودت دیگه تا آخرش رو بخون )خیلی با هاش بحث کردم آنقدر برای او دلیل آوردم تا اینکه بیچاره گفت قانع شدم امّا یک چیزی گفت که برام خیلی جالب بود و آنهم اینکه از من قول گرفت تا گفتگوی خودمون را توی وبلاگم بیاورم که بنده هم بخاطر قولی که داده بودم و اینکه مرتبط با موضوع این وبلاگم بود در دو پست برای شما میگذارم تا هم خوش قولی خودم رو اثبات کرده باشم وهم شما را نیز داخل در بحث خودمون کرده باشم ::
رضا:
یک سوالی خیلی وقته که ذهن مرا بخودش مشغول کرده واون اینکه خداوند چطور میتواند هم عادل باشه وهم انسان را بخاطر کاری که اختیاری در انجام دادن اون نداره عذاب بده و یا پاداش بده ،چون خودمون می گوییم که مقدّرات انسان در شب قدر برای یکسال او تعیین میشود ،پس در حقیقت ما دیگه اختیاری در انتخاب نوع فعل خود نداریم بلکه هرچه را که انجام می دهیم از قبل برای ما در نظر گرفته شده . پس خدا چرا ما را انجام گناهی که هیچ اختیاری نداریم عذاب میکند آیا این ،با عدالت خداوند منافات ندارد؟!
پاسخ بنده::
مساله جبر واختیار از معدود مسائل فلسفى است که براى نوع مردم نیز مطرح مىباشد، برخلاف بسیارى از مسائل فلسفى که فقط در میان گروه خاصى از متفکران مطرح است. مثلا قاعده «الواحد» به نام «الواحد لا یصدر منه الا واحد» مساله فلسفى است که فقط جمعى از متفکران با آن سروکار دارند و توده مردم را یاراى درک واقع آن نیست، اما مساله جبر واختیار و این که آیا انسان واقعا در زندگى خود آزاد استیا آزادنماست، مسالهاى است که نوع مردم به آن توجه دارند و هر فردى فراخور فکر خود، درباره آن اظهار نظر مىنماید ما اکنون نظر قرآن را با توضیحات بیشتر در این مورد مطرح مىکنیم تا روشن گردد که فاعلیت انسان در افعال مسئولیتزا، کوچکترین تصادمى با عدل الهى ندارد. قبلا تاریخچه مختصرى از اندیشه عرب عصر جاهلى را که قرآن در آن محیط فرود آمده است، یادآور مىشویم.
از آیات متعددى استفاده مىشود که عرب عصر جاهلى معتقد به جبر بوده، و کردار خود را خصوصا مساله بتپرستى از طریق مشیت الهى تفسیر مىکرد، و چنین مىاندیشید که مشیت الهى بر «بتپرستى» افراد، تعلق گرفته است و اگر او نمىخواست آنان بت را مىپرستیدند و چون مورد خواست اوست، ترک آن امکانپذیر نیست.
قرآن چنین اندیشهاى را در آیاتى از آنان نقل مىکند و مىفرماید:
«سیقول الذین اشرکوا لو شاء الله ما اشرکنا و لا آباؤنا و لا حرمنا من شئ..» . (2)
«به زودى مشرکان مىگویند اگر خدا نمىخواست ما براى او (درعبادت) شریکى قائل نمىشدیم وچیزى راتحریم نمىکردیم» .
قرآن در رد اندیشه آنان مىفرماید:
«...کذلک کذب الذین من قبلهم حتى ذاقوا باسنا قل هل عندکم من علم فتخرجوه لنا ان تتبعون الا الظن و ان انتم الا تخرصون» .
«پیشینیان نیز مانند آنان دروغ گفتند، تا عذاب ما را چشیدهاند بگو آیا براى این مطلب سند و دلیلى دارید، آن را به ما ارائه دهید شما فقط از ظن و گمان پیروى مىکنید، و کارى جز حدس و تخمین ندارید»
پىنوشتها:
1) مانند: «الالهیات ج2» و «جبر واختیار» بحثهاى اینجانب به قلم آقاى على ربانى گلپایگانى، ص30. «سرنوشت از دیدگاه علم و فلسفه» و «لبالاثر» تقریر درس حضرت امام (ره) در مورد جبر و اختیار.
2) انعام: 148.
وبلاگ مفید