بنا م خدا
عدالت میزان فضیلت
عدالت در لغت به معناى استواء یا استقامت است و یا به هر دو معنا، چنانکه از قول بزرگان مشخص مىگردد، برخى گفتهاند عدالت از خصال روح و روان انسان بوده و با تقوا ملازم مىباشد، چنانچه قرآن مىفرماید: «اعدلوا هو اقرب للتقوى؛(1) عدالت پیشه نمائید که به پرهیزگارى نزدیکتر است.» بر اثر ملکه عدالت آدمى انجام واجبات و ترک محرّمات را به صورت ملکهاى در خود بوجود مىآورد. و علماى شیعه وسنّى در این معنا اتفاق نظر دارند، در واقع عدالت یک ویژگى روحانى و معنوى است که انسان را از ارتکاب معاصى و خلاف شرع و تخلّف از فرامین پروردگار باز مىدارد و اجازه نمىدهد مؤمن از تقوا فاصله بگیرد، بلکه بالاتر از تقوا هم مىتواند قرار گیرد..(2) از امام صادق(ع) پرسیدهاند: عدالت اشخاص در میان جوامع اسلامى به چه وسیلهاى شناخته مىگردد؟ فرمودند: شخص را به ستر و عفّت و کفّ نفس از خوردن حرام و نگهدارى فرج از زنا و دست، از ظلم و زبان از گناه مىشناسند..(3)
در برخى منابع روایى، عدالت از نشانههاى خردمندى است چنانچه حضرت على(ع) فرمودهاند: «من علامات العقل، العمل بسنة العدل»(4)در حدیث دیگرى، وقتى از آن امام پرهیزکاران پرسیدند: انسان عاقل چه کسى است؟ در جواب آن، فرمودند: هو الّذى یضع الشىء مواضعه.(.5) و در تعریف عدل حضرت مىفرماید:العدل یضع الامور مواضعها..(6)
بنابراین سخنان، کسى که از خرد بهرهاى دارد به عدالت فکر مىکند و در صدد اجراى آن است. در حدیث معتبر جنود عقل و جنود جهل از امام کاظم(ع) و امام صادق(ع) روایت شده است، عدالت در لشکر عقل قرار مىگیرد و ستم و جور جزو سپاهیان جهل است.(7)
امام خمینى (ره) در توضیح این فراز از حدیث نوشتهاند: «...عدالت... عبارت است از: تعدیل جمیع قواى باطنیه و ظاهریه و روحیه و نفسیه و به این اطلاق، فیلسوف متقدم (ارسطاطالیس) گفته (است): عدالت همه فضیلت است نه جزوى از آن».(8) ایشان در جاى دیگر متذکر گردیدهاند: «عدالت... حد وسط بین افراط و تفریط و آن از امّهات فضایل اخلاقیّه است بلکه عدالت مطلقه تمام فضایل باطنیه و ظاهریه و روحیه و قلبیه و نفسیه و جسمیه است زیرا که عدل مطلق مستقیم به همه معناست چه در مظهریت اسماء و صفات و تحقق به آن که استقامت مطلق است و مختص به انسان کامل است و ربّ آن حضرت اسم اللّه الاعظم است که بر صراط مستقیم حضرت اسمائى است چنانچه مىفرماید:«ما من دابّةٍ الّا هو آخذ بناصیتها انّ ربّى على صراط مستقیم؛(9) هیچ جنبندهاى نیست مگر آن که زمام اختیارش را خداوند گرفته است، هر آینه پروردگار من بر راهى راست باشد» پس عدالت که عبارت از حدّ وسط بین افراط و تفریط و غلوّ و تقصیر است از فضایل بزرگ انسانیت است....»(10)
در واقع اعتدال حدّ طبیعى و سالم امور است و عقل از عوامل کشف واقعیات موجود در جهان تکوین است و پى بردن به سنّتها و قوانین تکاملى حاکم بر جهان و برجامعه و بر تکوین انسان و بهرهگیرى از آنها در مسیر رشد و تکامل فرد و جامعه در حالى که جهل منشأ افراط و تفریط و از میان بردن اعتدال و توازن در حیات انفرادى و اجتماعى است،(11) از این جهت حضرت على(ع) فرمودهاند: «لایرى الجاهل الّا مفرطاً أو مفرّطا؛(12) فرد نادان را جز در حال زیاده روى و کم روى مشاهده نمىکنند.»
پىنوشتها: -
1. سوره مائده، آیه 7.
2. نک: جامع المقاصد، کشف اللثام و نیز مستمسک عروة الوثقى.
3. وسایل الشیعه، شیخ حرّ عاملى، کتاب شهادات، باب 41.
4. غررالحکم، ص 306.
5. نهج البلاغه، ص 1191.
6. همان، ص 1290.
7. اصول کافى، ج 1، ص 22 - 21 ؛ تحف العقول، ص 296.
8. شرح حدیث جنود و عقل و جهل، امام خمینى، ص 151.
9. سوره هود، آیه 56.
10. شرح حدیث....، ص 150.
11. جامعه سازى قرآنى، محمد رضا حکیمى، ص 78.
12. نهج البلاغه، شرح عبده، جزء 3، ص 165.
منبع:غلامرضا گلی زواره