بنام خدا
صحیفه سجادیه، یکى از نمادهاى عرفانى و زاییده اندیشههاى معرفتشناسانه امام سجاد(ع) است که به عنوان زبور آل محمد(ص) شناخته شدهاست، و با مطالعهآن، مىتوان به عظمت بىکران پرستش آگاهانه آن بزرگوارآگاه گردید.
توجه عمیق به بینوایان امام سجاد(ع) به تأمین معاش زندگى افراد بىبضاعت ومستمند ، توجه عمیق و اقدام همه جانبه داشت ، علاوه بر اینکه با نظم خاصى از صد خانواده فقیر مدینه سرپرستى مىکرد، به بینوایان دیگر نیز توجه داشت ، او نان و آذوقه را خود بر دوش مىگرفت و به صورتناشناس و محرمانه براى آنها مىبرد ، نیازمندان هرگاه او را مىدیدند بهیکدیگرمىگفتند:صاحب الجراب (صاحب انبان) آمد. آن بزرگوار وقتى که فقیر را مىدید نه تنها تحقیرآمیز به او نگاه نمىکرد، بلکه با شادمانى مىگفت:
«مرحبا بمن یحمل زادى الى الآخرة ؛ آفرین به کسى که توشه مرا به سوى آخرت حملمىکند.»
یکى از شخصیتهاى عصر آن حضرت به نام زهرى مىگوید: یک شب سرد وتاریک زمستانى امام سجاد(ع) را دیدم ؛ بار آرد و هیزم بر پشت گرفته بود و عبورمىکرد، پرسیدم: این بار چیست؟
فرمود: قصد سفر دارم ، این توشه سفر است که آماده کردهام تا به محله حریز ببرم.
غلام خود را به آن حضرت معرفى نمودم و عرض کردم: «شما زحمت نکشید، این غلام مناستو آن بار شما را حمل مىکند.» فرمود: نه. عرض کردم: پس اجازه بدهید خودم آن را حمل کنم، فرمود: «من زحمتى را که موجب نجات من در سفر خواهد شد، وپیمودن راه سفر مرا نیکو کند ، از خود دور نمىکنم.» پس از چند روز او را درمدینه دیدم ، پرسیدم:شما فرمودید به مسافرت مىروم ، پس چرا مسافرت نکردى ؟ فرمود:
اى زهرى، منظورم از مسافرت، آن سفرى که تو گمان کردى نبود، بلکه منظورم سفرمرگ بود که خود را براى آن آماده مىساختم، آنگاه فرمود:
«انما الاستعداد للموت تجنب الحرام و بذل الندى فى الخیر ؛ آمادگى براىسفر مرگ، اجتناب از کارهاى حرام، و بخشش عطایاى نیک به مردم است.» آن حضرت از بیماران عیادت مىکرد ، و اگر با خبر مىشد که آنها مقروض هستند، قرض آنها را ادا مىنمود، چنانکه روایتشده: آن حضرتشنید که «محمدبن اسامه» بیمار وبسترى شده است، به عیادتش رفت، وقتى فهمید او مقروض است و دوست دارد قبل از مرگش،قرضهایش پرداخته شود، همه قرضهاى او را برعهده گرفت و پرداخت.
خوف از حساب روز قیامت
امام سجاد(ع) در طول زندگى براى انجام مناسک حج و عمره بسیار به مکه مىرفت، با این که فاصله بین مدینه و مکه حدود هشتاد فرسخ است، آنحضرت براى انجام عبادت بزرگ حج، گاهى این راه را پیاده مىپیمود، و از این کهبراى انجام عبادت خدا، رنج مىکشید، لذت مىبرد.
آن بزرگوار بیستبار (و به نقلى 22 بار) سوار بر شترش شد و به مکه رفت، وپس از انجام مراسم عمره یا حج، به مکه باز گشت، او در این مدت حتى یک بارتازیانه بر شترش نزد، هرگاه مىخواستشترش تندتر حرکت کند، تازیانهاش را بربالاى سر شتر به حرکت در مىآورد، و مىفرمود: «لولا خوف القصاص لفعلت ؛ اگر ترسقصاص قیامت نبود، با زدن تازیانهشتر را وادار می کردم سریع تر حرکت کند.» با توجه به فاصله بین مکه و مدینه که حدود هشتاد فرسخ بود، نتیجهمىگیریم که بیستبار رفتن و بازگشتن آن حضرت معادل 3200 فرسخ خواهد شد، آنبزرگوار در تمام طول این مدت با این که تازیانه در دستش بود، از خوف قصاصقیامت، حتى یک بار تازیانهاش را بر شترش نزد .